نام "علی" در لوح زبرجد!
اسامی و نام ها گاهی اوقات فلسفه ها و ماجراهایی در پشت خود دارند! اسامی بایستی به نوعی بر مسّمای خود دلالت داشته باشند، در غیر این صورت و اگر میان اسم مسّمی ارتباط و دلالتی نباشد، اسم گذاری چه معنا و هدفی خواهد داشت؟! بعضی از اسمها و نام ها مخصوص برخی از مسّماها هستند که شاید تنها برازنده ی خود آنها باشند و بر غیر آنها دلالت روشنی نداشته باشند. نام گذاری کودکی که متولد می شود یکی از این موارد است که بایستی نهایت دقت در انتخاب اسم انجام شود. اما بعضی از کودکان و نوزادان را کسانی برتر از انسان های معمولی برایشان اسم انتخاب می کنند. بعضی از نوزادان اسم شان از جانب خدا و عالم غیب برگزیده می شود!
نام گذاری از عالم غیب
از جمله ویژگی های مختص امیرالمومنین(علیه السلام) که تنها در مورد ایشان صادق است و مزید شرافت آن حضرت است موضوع نام گذاری حضرت امیر(علیه السلام) است که از عالم غیب برایشان این نام یعنی ((علی)) برگزیده شد.
در واقع قبل از ولادت حضرت علی(علیه السلام) نام او در تمام کتب آسمانی بوده است و هزاران سال قبل از خلقت او در تمام آسمان ها و ابواب جنب و عرض حق تعالی نام ((علی)) ثبت شده بود. نام مبارک امیرالمومنین(علیه السلام) همراه با نام گرامی رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) به عنوان نبی و امام نزد پروردگار عالم و نیز همه کتب آسمانی ثبت و ضبط بوده است و بر این مطلب فریقین از شیعه و اهل سنن گواهی داده اند!
شواهد روایی
محمد بن جریز طبری در تفسیر کبیر خود و ابن عساکر در تاریخ خود ضمن ترجمه ی حالات امام علی(علیه السلام)، همچنین محمد بن یوسف گنجی شافعی ضمن باب 62 کفایت الطالب و حافظ ابوبغیم در حلیة الاولیاء و شیخ سلیمان بلخی حنفی در نیابیع المودة به نقل از ذخائر العقبی امان الحرم الشریف احمد بن عبدالله طبری شافعی هنگی مسند از ابوهریره نقل نموده اند که رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) فرمودند:
«مکتوب علی ساق العرش لا إلا إلا الله وحده لاشریک له و محمد عبدی و رسولی ایدته به علی بن ابی طالب؛ بر ساق عرش این کلمات مقدس نوشته شده که خدایی نیست مگر ذات ذوالجلال الله که یگانگی بدون شریک است و محمد(صلی الله علیه و آله) بنده و رسول من است که او را به علی بن ابیطالب(علیه السلام) تایید نمودم.»
همچنین جلال الدین سیوطی در خصائص الکبری و در تفسیر در المنثور در اوایل سوره شریفه ی بنی اسرائیل به نقل از ابن عدی و ابن عسکر از انس بن مالک روایت نموده اند که رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمودند:
شب معراج در ساق عرش دیدم نوشته شده است لا اله الا الله محمد رسول الله ایدته بعلی؛ همچنین در ینابیع به نقل از ذخائر العقبی امام الحرم از سیره ملاّ آورده اند که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند:
در شب معراج که مرا به ملکوت اعلی بردند، نظرتُ إلی ساق الایمن من العرض فرأیت مکتوباً محمّد رسول الله ایّدته بعلی و نصرته به؛ یعنی نظر نمودم به طرف راست عرش دیدم نوشته شده است محمد(صلی الله علیه و آله) چنانچه مشاهده میشود همگی به نقل از علماء و کتب اهل سنن است و دلالت بر قرین بودن نام علی(علیه السلام) یا رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در عرش الهی دارد.
قبل از خلقت
هنچنین روایات بسیاری از اهل سنن و شیعه دلالت بر آن دارد که قبل از خلفت انتخاب نام و نام گذاری امیرالمومنین(علیه السلام) رخ داده است. از جمله به نقل از مناقب فقیه واسطی ابن مغاز شافعی و میر سید علی همدانی شافعی و نیز خطیب خوارزمی در مناقب و این شیرویه در فردوس و ابن مغازلی در مناقب هنگی از جابرین عبدالله انصاری نقل نموده اند که رسول الله(صلی الله علیه و آله) قبل أن یخلق السموات و الارض بالفی عام؛ نوشته شده است بر در بهشت لا اله الا الله محمد رسول خدا علی ولی خدا و برادر رسول خدا بوده پیش از آنکه آسمان ها و زمین را به دو هزار سال خلق کند.
شب معراج و چهار محل اسم امام علی(علیه السلام)
در حدیثی زیبا که میرسید علی فقیه شافعی همدانی در مودة القربی نقل نموده است رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) به امام علی(علیه السلام) فرمودند: در چهار محل اسم تو را با اسم خودم توام دیدم:
1. در شب معراج وقتی به بیت المقدس رسیدم بر صخره آن یافتم لا اله الا الله محمد رسول الله ابدته به علی وزیره؛ یعنی لا اله اله الله محمد(صلی الله علیه و آله) رسول خداست او را به علی(علیه السلام) وزیر او تایید نمودم.
2. به سدرة المنتهی که رسیدم دیدم ثبت شده است: أنی أنا الله لا اله الا انا وحدی و محمد صفوتی من خلقی ایدته به علی وزیره و نصرته به، یعنی به درستی که من خدایی هستم که غیر از من خدای یگانه ای نیست، محمد(صلی الله و علیه و آله) حبیب من است از میان خلق تایید و یاری نموده او را به علی(علیه السلام) وزیر او.
3. وقتی به عرض رب العالمین رسیدم دیدم بر قوائم آن نوشته شده است إنی أنا الله لا اله الا أنا محمد حبیبی من خلقی ایدته به علی(علیه السلام) وزیره و نصرته به.
4. وقتی به بهشت رسیدم دیدم بر در بهشت نوشته شده لا اله الا أنا محمد حبیبی من خلقی ایدته بعلی وزیره و نصرته به.
امام ثلعبی و شیخ سلیمان حنفی به نقل از محمد بن جریز و ابن عساکر از ابن عباس و ابوهریره آورده اند که آیه «هو الذی أیَّدَکَ بنصر؛ خدای تعالی است که به نصرت خود و یاری مومنان تو را موید و منصور گردانید».(انفعال /62)
درباره ی حضرت علی(علیه السلام) آمده است و آنگاه حدیث رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) را نقل نموده اند که حضرت (صلی الله علیه و آله) فرمودند: رایت مکتو با علی العرض لا اله الله وحده لا شریک له محمد عبدی و رسولی ایدته و نصرته بعلی بن ابیطالب؛ دیدم بر عرش نوشته شده است خدایی نیست مگر خدای یگانه ای که شریکی ندارد و محمد بنده و رسول من است و تایید و یاری نمودم او را به علی بن ابیطالب(علیه السلام).
همه این روایات شریفه و نیز بسیاری دیگر از احادیث معتبر در نزد اهل سنن و شیعه نشان می دهند که نام گذاری رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) و علی بن ابیطالب امیرالمومنین(علیه السلام) از جانب پروردگار متعال بوده است. و بر عرش الهی قبل از خلقت ایشان ثبت بوده است.
ابوطالب و نقش او در نامگذاری امام علی(علیه السلام)
ممکن است گفته شود با توجه به این روایات و احادیث معلوم می شود نام "علی" برای امیرالمومنین(علیه السلام) قبل از ولادت ایشان انتخاب شده بود اما رسم است از گذشته که نام فرزند را پدر او انتخاب می کند. با این احوال آیا ابوطالب پدر بزرگوار امیرالمومنین(علیه السلام) در انتخاب نام فرزند خویش نقش نداشته است؟ آیا نام "علی" را او انتخاب کرده یا دیگران؟ چگونه ابوطالب از انتخاب نام "علی" توسط خداوند متعال برای فرزند دلبندش اطلاع یافته است؟!
برای پاسخ به این پرسش ها و چگونگی نقش ابوطالب در نامگذاری فرزند خویش به نامی که پروردگار متعال آن را برایش انتخاب کرده بود باید به نحوه ی ارتباط ابوطالب با خداوند متعال توجه نمود!
لوح آسمانی و نامگذاری امام علی(علیه السلام)
میر سید علی همدانی فقیه شافعی در مودة القربی به نقل از عباس بن عبدالمطلب نقل نموده است که هنگامی که علی (علیه السلام) از مادرش فاطمه متولد شد، فاطمه نام پدرش اسد را بر او گذارد اما ابوطالب از آن نام راضی نبود به فاطمه همسرش فرمود امشب بیا برویم بالای کوه ابوقبیس و خدا را بخوانیم شاید ما را خبر دهد از اسمی که برای این بچه انتخاب شده است. چون شب شد هر دو به کوه ابوقبیس رفتند و به دعا مشغول شدند. ابوطالب در قالب شعری چنین مناجات می کرد:
یا ربّ هذا الغسق الدجی والقمر المبتلج المضی
بیّن لنامن أمرک الخفّی ماذا تری فی اسم ذاالصبّی
لما تسمّی لذاک الصبّی
یعنی ای پروردگار ای صاحب شب ظلمانی و ماه و نور دهنده آشکار کن برای ما از خزانه ی اسرار غیب خود اسم این نوزاد را چه بگذاریم.
در آن حین ندایی از طرف آسمان بلند شد و ابوطالب سر بلند نمود. لوحی مانند زبرجد سبز دید که بر آن چهار سطر نوشته اند، لوح را برگرفت و به سینه چسبانید و دید این اشعار بر آن ثبت است:
خصصّنما بلوالد الزکی و الطاهر المنتخب الرضی
واسمه من قاهر العلیّ علیّ اشتق من العلیp>یعنی اختصاص دادم شما را به فرزند پاک و پاکیزه که انتخاب شده است و بی نهایت از او راضی هستم و اسم او از جانب خدای اعلی، "علی" گذارده شده که مشتق از علی اعلی می باشد.
آنگاه ده شتر به شکرانه ی این امر عظیم قربانی نمود. آن لوح را در مسجد الحرام آویختند و بنی هاشم به آن لوح افتخار می نموند. آن لوح موجود بود تا زمان جنگ حجاج با عبدالله بن زبیر در مکه که پس از آن مفقود شد.
این روایت و مشابه آن در بسیاری دیگر از کتب اهل تسنن و نیز شیعه نقل شده است و موید آن است که ابوطالب موحدی الهی بوده است که تقاضای نام فرزندش را از پروردگار می نماید و نیز معلوم می شود که چگونه ابوطالب پاکدل از نامگذاری الهی برای علی (علیه السلام) امیرالمومنین مطلع گردیده است.
پایان سخن....
شگفتی ها درباره ی کسی که شیعه او را امام اول خویش می خواند پایان ناپذیر است و آیا برتر و شایسته تر از او در زمان خویش و پس از آن برای جانشینی رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) بود؟!....
از علی اموز اخلاص عمل...
برچسب : نویسنده : behzad fatemion بازدید : 272
روزی جبرئیل در خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مشغول صحبت بود که حضرت علی (علیه السلام) وارد شد. جبرئیل چون آن حضرت را دید برخاست و شرائط تعظیم بجای آورد.
پیامبر فرمودند:
ای جبرئیل! از چه جهت به این جوان تعظیم میکنی؟
عرض کرد: چگونه تعظیم نکنم که او را بر من حق تعلیم است.
پیامبر فرمودند: چه تعلیمی؟
جبرئیل عرض کرد:
در وقتی که حق تعالی مرا خلق کرد، از من پرسید:
«تو کیستی و من کیستم؟» ... من در جواب متحیر ماندم و مدتی در مقام جواب ساکت بودم، که این جوان در عالم نور به من ظاهر گردید و این طور به من تعلیم داد که بگو: «تو پروردگار جلیل و جمیلی و من بندهی ذلیل، جبرئیلم» ... از این جهت او را که دیدم تعظیمش کردم.
پیامبر پرسیدند: مدت عمر تو چند سال است؟
عـرض کــرد: یا رسول الله! در آسـمان، سـتارهای هــست کـه هـــر 30 هــزار سال یکبار طـلوع میکـند، مـن آن را 30 هزار بار دیدهام.
(تحفة المجالس، ص 80)
برچسب : نویسنده : behzad fatemion بازدید : 263
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
منصور بن حازم مى گوید: به محضر امام صادق (ع ) رفتم ، و عرض کردم : خداوند برتر از آن است که به وسیله مخلوقاتش شناخته شود، بلکه مخلوقات ، به سبب خدا شناخته مى شوند.
امام : راست گفتى .منصور: کسى که بداند براى او پروردگارى هست ، سزاوار است بداند که خدا در مورد بعضى از امور، خرسند است و درباره بعضى دیگر خشمگین است ، و خرسندى او جز به وسیله وحى او یا رسول او معلوم نگردد، و کسى که بر او وحى نمى شود، باید در جستجوى کسى باشد که بر او وحى مى شود، که همان پیامبران باشند، وقتى که پیامبران را یافت باید بداند که آنها حجت و راهنما از جانب خدا هستند، و پیروى از آنها واجب است .سپس منصور افزود: من با اهل تسنن چنین مناظره کردم :آیا شما مى دانید که پیامبر(ص ) حجت خدا در میان انسانها بود؟اهل تسنن : آرى این را مى دانیم .منصور: پس از رحلت پیامبر(ص )، حجت و راهنماى مردم کیست ؟اهل سنت : قرآن ، بعد از رسول خدا(ص )، حجت و راهنماى مردم است .
منصور: من در رابطه با قرآن ، دیدم تمام فرقه هاى اسلامى ، به آن ایمان دارند، و هر فرقه اى از مسلمین براى غلبه بر فرقه دیگر، به قرآن استدلال مى کند(و آیات قرآن را طبق سلیقه خود، بر عقیده خود تطبیق مى نماید)، از همین موضوع دانستم که قرآن باید داراى قیم (سرپرست و راهنما و تفسیر کننده ) باشد، و آن قیم ، آیات قرآن را هر گونه معنى کند حق است ، بر این اساس به اهل تسنن گفتم :به من بگوئید، قیم و راهنماى قرآن کیست ؟اهل تسنن : راهنماى قرآن ، افرادى هستند مانند: ابن مسعود، عمر، خذیفه .منصور: آیا آنها تمام قرآن را مى دانند؟اهل تسنن : نه .منصور: من هیچکس را ندیده ام که بگوید کسى جز حضرت على (ع )، همه قرآن را مى داند، زیرا هر وقت مطلب نامعلومى به میان آید، آن گوید: نمى دانم ، و این گوید: نمى دانم و… ولى على (ع ) مى گوید: ((من مى دانم ))، از این طریق گواهى مى دهم که على (ع ) قیم و راهنماى حقیقى قرآن است ، و اطاعت او لازم است ، و او حجت خدا پس از پیامبر(ص ) بر مردم است ، و او هر چه در معنى آیات قرآن بگوید حق است .امام صادق (ع ) (شیوه جالب استدلال و بیان منصور را پسندید و به او) فرمود: رحمک الله (خدا تو را رحمت کند))(۱۷۰)
پیوند تنگاتنگ على (ع ) با پیامبر(ص )
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
حضرت على (ع ) هر روز یک نوبت ، و هر یک نوبت ، به حضور پیامبر(ص ) مى رفت ، پیامبر(ع ) با او خلوت مى کرد، و در هر موضوعى ، على (ع ) را به رموز و اسرار، آگاه مى نمود، و هیچ را از على (ع ) پنهان نساخت ، اصحاب پیامبر(ص ) مى دانستند که پیامبر(ص ) جز با على (ع ) این گونه خصوصى نبود، و غالبا على (ع ) در خانه خود بود، و پیامبر(ص ) نزد على (ع ) مى آمد، و بیشتر همنشینى پیامبر(ص ) با على (ع )، در خانه على (ع )صورت مى گرفت ، و گاهى على (ع ) به پیامبر(ص ) مى رفت ، پیامبر(ص ) زنان خود را از خانه بیرون مى کرد، و تنها با على (ع ) همسخن مى شد، ولى وقتى که پیامبر(ص ) به خانه على (ع ) مى آمد، فاطمه (س ) و پسران فاطمه (س ) (یعنى حسن و حسین ) را از خانه بیرون نمى کرد، على (ع ) هر سوال مى کرد پیامبر (ص ) پاسخ مى داد وقتى که سوالش تمام مى شد و سکوت مى کرد، پیامبر(ص ) آغاز سخن مى نمود، هیچ آیه اى بر رسول خدا(ص ) نازل نشد، مگر اینکه آن را براى على (ع ) خواند، و املاء فرمود، پیامبر(ص ) همه احکام از حلال و حرام ، و امر و نهى گذشته و آینده ، و کتابى که بر پیامبران قبل نازل شد را به على (ع ) آموخت ، على (ع ) همه آنها را به خاطرش سپرد، و حتى یک حرف آن را فراموش نکرد.
سپس پیامبر(ص ) دست مبارک خود را بر سینه على (ع ) نهاد و چنین دعا کرد: ((خدایا قلب على (ع ) را از علم و شناخت و حکم و نور، پر کن )).من به آن حضرت عرض کردم : ((اى پیامبر خدا! پدر و مادرم به قربانت ، از زمانى که آن دعا را درباره من کردى ، چیزى را فراموش نکردم ، و آنچه را هم ننوشتم ، از یادم نرفت ، اکنون با این حال ترس آن هست که فراموش کنم ؟)).پیامبر (ص ) فرمود:((لا، لست اتخوف علیک النیسان والجهل ))
(نه ، در مورد تو ترس فراموشى و نادانى ندارم ))(۱۷۱)
سخن راءس الجالوت در شاءن على (ع )
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
جمعى از یهودیان نزد روحانى بزرگ خود، ((راءس الجالوت )) آمده و از امیرمؤ منان على (ع ) سخن به میان آوردند و گفتند: ((انى مرد، عالم و دانشمند است ، ما را نزد او ببر، تا از او سؤ ال کنیم )).
آنها همراه راءس الجالوت به قصد دیدار حضرت على (ع ) حرکت کردند، به آنها گفته شد که آن حضرت ، در خانه اش است ، منتظر شدند تا آن حضرت از خانه آمد.
گروه یهودى که در پیشاپیش آنها راءس الجالوت بود، به حضور آن حضرت آمدند، راءس الجالوت گفت (آمده ایم از شما سؤ ال کنیم .))امام على : آنچه مى خواهى بپرس .راءس الجالوت : پروردگار در چه زمانى بوده است ؟
امام : خدا از ازل بوده است بى آنکه پدید آید، و او از ازل بدون چگونگى بوده است ، و همیشه بدون کیفیت و کمیت بوده و هست ، پیش از او چیزى نبوده ، و او پیش از پیش است ، و پایان و نهایت ندارد، و پایان را به او راه نیست ، او پایان هر پایان است )).راءس الجالوت به گروه یهودیان رو کرد و گفت :امضوا بنا فهو اعلم مما یقال فیه
(بیائید از اینجا برویم که او(على علیه السلام ) از آنچه درباره اش مى گویند، دانشمندتر و آگاهتر است )).(۱۷۲)
پاسخ امام على (ع ) به سؤ ال دانشمند یهودى (على بنده اى از بندگان محمدص)
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
یکى از دانشمندان یهودى به حضور امیرمؤ منان على (ع ) آمد و پرسید: ((اى امیرمؤ منان ! پروردگارت از چه وقت بوده است ؟)).امام : واى بر تو، سؤ الى مانند ((از چه وقت بود؟)) را در مورد چیزى گویند، که زمانى نبوده باشد، ولى وجودى که همیشه بوده ، چنین سؤ الى درباره او غلط است ، خدا بدون آنکه قبلى داشته باشد، پیش از پیش است ، و بى آنکه نهایتى داشته باشد، پایان پایانها است .دانشمند یهودى : آیا تو پیامبر هستى ؟
امام على : مادرت به عزایت بنشیند انما انا عبد من عبد رسول الله : ((همانا من بنده اى از بندگان رسول خدا (محمد)(ص ) هستم )). (۱۷۳)
على (ع ) میراث دار پیامبر(ص )
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
هنگامى که رحلت جانسوز پیامبر(ص ) نزدیک شد، آن حضرت عمویش عباس ، و على (ع ) را به حضور طلبید، و به عباس فرمود: ((اى عموى محمد(ص )! آیا مى پذیرى که ارث محمد(ص ) را ببرى ، و قرض او را ادا کنى ، و به وعده هایش وفا نمائى ؟)).عباس ، پیشنهاد پیامبر(ص ) را نپذیرفت و عذر خود را چنین بیان کرد: ((اى رسول خدا! پدرم و مادرم به فدایت ، من پیرمرد و عیالوار هستم و ثروت اندک دارم وانت تبارى الریح : ((و تو در سخاوت با باد مسابقه گذاشته اى )) (یعنى مثل باد، پیاپى ، اموال خود رابه دامن فقرا و مستمندان مى ریزى ) چه کسى طاقت انجام وصیت تو را دارد!)).پیامبر(ص ) اندکى سر به پائین انداخت و سپس سر برداشت و بار دیگر فرمود:((اى عباس ! آیا مى پذیرى ارث محمد(ص ) را ببرى ، و قرضش را ادا کنى ، و وعده هایش را انجام دهى ؟)).عباس ، بار دیگر گفت : ((پدر و مادرم بفدایت ! من پیرمرد عیالمند و مستمند هستم و تو با باد ( در همت عالى و سخاوت ) مسابقه مى گذارى .(این تکرار پیامبر(ص ) شاید براى اتمام حجت بر عباس بود، و به خاطر اینکه براى مردم آشکار گردد که عباس مانند على (ع ) صلاحیت براى میراث دارى پیامبر(ص ) ندارد).
در این هنگام پیامبر(ص ) فرمود: ((همانا وصیتم را به شخصى مى سپارم که کاملا صلاحیت دریاف آن را دارد))، سپس به حضرت على (ع ) رو کرد و فرمود:اى برادر محمد(ص ) آیا مى پذیرى که وعده هاى محمد(ص ) را اجرا کنى ، و قرضش را ادا کنى ، و آنچه را که از او به ارث مانده ، بگیرى ؟!)).على (ع ) عرض کرد:((آرى ، پدر و مادرم به قربانت ، سود و زیانش با خودم )).على (ع ) مى گوید: در این هنگام ، پیامبر(ص ) انگشترش را از دستش بیرون کرد و به من داد و فرمود: تا من زنده هستم ، این انگشتر را بدست خود کن ، هنگامى که آن انگشتر را گرفتم و در انگشت دستم نهادم و به آن انگشتر نگاه کردم ؛ فتمنیت من جمیع ما ترک الخاتم : ((… (آنچنان به نظرم بزرگ جلوه کرد) که آرزو کردم که در میان همه آنچه از پیامبر(ص ) مانده ، همین انگشتر را داشته باشم )) (که از جهت شرافت ، کرامت ، افتخار، برکت و عزت ، براى من کافى است ).سپس پیامبر(ص ) با صداى بلند، بلال حبشى را صدا زد و فرمود:((اى بلال ! آن کلاه خود، و زره ، و پرچم ، و پیراهن ، وذوالفقار و عمامه سحاب و جامه برد و کمربند و عصا را به اینجا بیاور)).بلال آنها را آورد، على (ع ) مى فرماید:((من تا آن لحظه ، آن کمربند را ندیده بودم ، قطعه و رشته اى آورد که چشمها را خیره مى کرد، و معلوم شد که از کمربندهاى بهشتى است )).پیامبر(ص ) فرمود: اى على ! این کمربند را جبرئیل برایم آورد و گفت : ((اى محمد! این را حلقه هاى زره بگذار، و در جاى کمربند به کمر ببند))، سپس دو جفت نعلین عربى طلبید که یکى وصله دار و دیگر بى وصله بود، و دو پیراهن خواست که بایکى به معراج ، و با دیگرى به جنگ احد رفته بود، و سه کلاه را خواست که یکى کلاه مسافرت و دیگرى کلاه روز عید فطر و قربان و روزهاى جمعه بود و سومى کلاهى که در نزد اصحاب ، آن را بر سر مى نهاد.سپس فرمود:((اى بلال ! دو استر شهباء و دلدل و دو شتر عضباء و قصواء، و دو اسب جناح و حیزوم را بیاور.اسب جناح همان بود که به در مسجد بسته مى شد، و پیامبر(ص ) براى کارهاى شخصى خود، مردى را مى فرستاد، تا بر آن سوار شود و با شتاب برود و کارهاى را انجام دهد.است حیزوم ، اسبى بود که پیامبر(ص ) (بر آن سوار مى شد و) به او مى فرمود:((به پیش برو اى حیزوم )) (اى بلند قامت و برجسته )، و همچنین بلال ، الاغى را که نام آن ((عفیر)) بود آورد.آنگاه پیامبر(ص ) آنها را تحویل على (ع ) داد و فرمود:((تا من زنده هستم ، اینها را در اختیار خود بگیر))(۱۷۴)
نزول فرشتگان نزد على (ع ) بعد از پیامبر(ص ) در شب قدر
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
عصر پیامبر(ص ) بود، هر گاه عمر و ابوبکر به حضور آن حضرت مى آمدند، مى دیدند او((سوره قدر)) را با خشوع و گریه ، قرائت مى کرد، و آن را با حالى جانسوز مى خواند.عمر و ابوبکر: اى پیامبر! چقدر دلت هنگام قرائت این سوره ، مى سوزد؟ چرا؟پیامبر: براى آنکه در شب قدر، چشم فرشتگان را دیده ، و دلم (بیان هر امر استوار را در آن شب ) فهمیده است ، و نیز براى آنچه که در دل این سخص (اشاره به على علیه السلام ) پس از من ، در شب قدر آن را مى فهمد و در مى یابد.عمر و ابوبکر: مگر شما در شب قدر، چه دیده اى ؟ و او (على علیه السلام ) در آن شب چه مى بیند؟پیامبر(ص ) روى خاک ، براى آنها مى نوشت .
تنزل الملائکة و الروح فیها ربهم من کل امر:((فرشتگان و روح در آن شب ، به اذن پروردگارشان براى (تقدیر و اندازه گیرى ) هر کار، نازل مى شوند)) (سوره قدر -۴).
آنگاه فرمود: پس از آنکه خداوند مى فرماید:((براى تقدیر هر کار))، آیا دیگر چیزى باقى مى ماند؟
عمر و ابوبکر: نه ، چیزى باقى نمى ماند.
پیامبر: آیا مى دانید، که شخصى که هر امرى بر او نازل مى شود کسیت ؟
عمر و ابوبکر: او تو هستى ، اى رسول خدا.
پیامبر: آرى ، ولى آیا بعد از رحلت من نیز شب قدر، وجود دارد؟
عمر و ابوبکر: آرى وجود دارد.
پیامبر: آیا بعد از من ، باز در شبهاى قدر، آن امر(تقدیر کارها) نازل مى شود؟
عمر و ابوبکر: آرى .
پیامبر: بنابراین بعد از من ، نزول هر چیزى در شب قدر، بر چه شخصى است ؟
عمر و ابوبکر: نمى دانیم .
آنگاه پیامبر(ص ) دست مبارک خود را بر سر على (ع ) نهاده و مى فرمود:ان لم تدریا یا هو هذا من بعدى
(اگر نمى دانید، اینک بدانید، آن شخص بعد از من ، این (اشاره به على علیه السلام ) است )).
به این ترتیب ، عمر و ابوبکر، شب قدر را بعد از رسول خدا(ص ) به خاطر وحشت سختى که بر دلشان مى افتاد، مى شناختند. (۱۷۵)نتیجه اینکه : شب قدر همچنان تا قیامت ادامه دارد، و فرشتگان ، تقدیر هر کار را بر شخصى نازل مى کنند، آن شخص در عصر رسول خدا(ص ) خود رسول خدا(ص ) بود، و پس از او امیرمؤ منان على (ع ) بود، و سپس امامان معصوم دیگر هستند، و اکنون که عصر غیبت است ، آن شخص ، امام عصر، حضرت حجة بن الحسن (ع ) مى باشد، چنانکه در روایات دیگر نیز، این مطلب استفاده مى شود).
حکم وصایت على (ع )، در هزار سال قبل از خلقت آدم (ع )
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
عصر رسول خدا(ص ) بود، آن حضرت در مدینه بود ناگاه فرشته اى که ۲۴ چهره داشت نزد رسول خدا(ص ) آمد، پیامبر(ص ) به او فرمود: ((اى محبوبم جبرئیل ! من هیچگاه تو را به این صورت ندیده بودم )).
فرشته : ((من جبرئیل نیستم ، اى محمد! مرا خداوند فرستاده تا ازدواج بین دو نور رابرقرار سازم )).
پیامبر: کدام نور رابا کدام نور؟فرشته : فاطمه (س ) را با على (ع ).وقتى آن فرشته ، پشت گردانید، در میان دو شانه اش چنین نوشته شده بود: محمد رسول الله ، على وصیه : ((محمد(ص ) رسول خدا است و على وصى رسول خدا است )).پیامبر(ص ) به آن فرشته فرمود: این نوشته بین دو شانه تو، از چه وقت نوشته شده است ؟
فرشته : ((از ۲۲ هزار سال قبل از خلقت آدم (ع ) تاکنون نوشته شده است )).(۱۷۶)
دو انار آسمانى و شرکت على (ع ) در خوردن یکى از آنها
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
عصر پیامبر(ص ) بود، بر آن حضرت وارد شد، و دو عدد انار را که آورده بود به پیامبر(ص ) داد.
پیامبر(ص ) یکى از آن انارها را خورد، و انار دیگر را دو نصف کرد، نیمى از آن را خود خورد، و نیم دیگر را به على (ع ) داد، و آن حضرت آن را خورد.سپس پیامبر(ص ) به على (ع ) فرمود:((برادرم ! آیا مى دانى ، این دو انار چه بود؟)).على : نه ، نمیدانم .پیامبر: انار اولى : ((نبوت )) که مخصوص من است و تو از آن ، بهره اى ندارى ، ولى دیگرى علم و دانش بود که تو در آن با من شریک هستى .امام صادق (ع ) پس از نقل این حکایت فرمود:((خداوند هیچ علمى را به پیامبر(ص ) نیاموخت ، مگر اینکه به او فرمان داد تا آن علم را به على (ع ) بیاموزد)).
امام باقر(ع ) نیز پس از نقل این حکایت فرمود: هیچ حرفى از علم را پیامبر(ص ) از خدا دریافت نکرد مگر اینکه آن را به على (ع ) آموخت ، سپس همان علم (با آنهمه وسعت ) به ما رسید)).آنگاه امام باقر(ع ) دست خود را بر سینه اش نهاد (۱۷۷)
سؤ ال بیجا درباره اعلمیت على (ع ) بر سایر پیامبران
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
روزى امام باقر(ع ) براى شاگردان خود سخن مى گفت ، و از بعضى از مردم که به سوى افراد غیر صالح (مانند ابوحنیفه …) رفته بودند انتقاد شدید کرد، و در این راستا چنین بیان مى فرمود:((مردم رطوبت را مى مکند، ولى نهر بزرگ را رها مى کنند)) (به سوى این و آن مى روند ولى پیامبر و خاندانش را رها نمایند)شخصى پرسید: نهر بزرگ چیست ؟امام باقر: نهر برزگ ، رسول خدا(ص )، و علمى است که خدا به او عنایت فرموده است ، همانا خداوند تمام سنتهاى همه پیامبران از حضرت آدم تا حضرت محمد(ص ) را براى پیامبر اسلام (ص ) جمع کرده است .شاگردى پرسید: آن سنتها چه بود؟امام باقر: همه علم پیامبران و علم رسول خدا(ص )، که پیامبر(ص ) همه آن علم ها را به امیرمؤ منان على (ع ) تحویل داد.یکى از شاگردان پرسید: اى پسر پیامبر، امیرمؤ منان على (ع ) اعلم و آگاهتر است با بعضى از پیامبران .امام باقر(خطاب به حاضران ): بنگرید به این شخص که چه سؤ ال (بیجایى ) مى کند، خداوند گوشهاى هر که را خواهد مى گشاید (یعنى گوش جان این شخص ، کر است که این سؤ ال را مى کند) من به او مى گویم ، ((خداوند علم تمام پیامبران را در وجود محمد(ص ) به گرد آورد، و آن حضرت همه آن علم ها را به امیرمؤ منان على (ع ) تحویل داد)).در عین حال از من مى پرسید: على اعلم است یا پیامبران ؟(بنابراین سؤ الى بى مورد مى کند، زیرا وقتى که من گفتم علم همه پیامبران به على (ع ) تحویل داده شده ، یعنى او بر همه آگاهتر است ).(۱۷۸)
تماس فرشته با على (ع )
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
حمران بن اعین (یکى از شاگردان امام باقر(ع ) و امام صادق (ع ) بود) مى گوید: روزى از امام باقر(ع ) شنیدم مى فرمود:ان علیا کان محدثا: ((همانا على (ع ) محدث بود)).(محدث (بر وزن مقدم ) یعنى خداوند اخبار آسمانى را به وسیله فرشته یا صدا، به او مى رسانید).من نزد دوستانم آمدم و به آنها گفتم خبر عجیبى براى شما آورده ام .دوستان : آن خبر چیست ؟حمران : از امام باقر(ع ) شنیدم فرمود:((على (ع ) محدث بود)).
دوستان : تا از آن حضرت نپرسى که چه کسى اخبار آسمانى را به على (ع ) گزارش مى دهد کارى نکرده اى .
حمران مى گوید: به حضور امام باقر(ع ) بازگشتم و عرض کردم ، سخن شما را براى دوستان نقل نمودم ، آنها گفتند: اگر نپرسى که چه کسى اخبار آسمانى را به على (ع ) مى گوید، کارى نکرده اى ، اکنون آمده ام از شما بپرسم که کسى آن اخبار را به على (ع ) گزارش مى دهد؟امام باقر:((یحدثه ملک )): فرشته اى با او حدیث مى گوید.حمران : آیا منظورتان این است که على (ع )، پیغمبر بود؟در این هنگام امام باقر(ع ) دست خود را این گونه (بالا) نمود(یعنى نه ، او پیامبر نبود) سپس فرمود: ((على (ع ) در این مورد مانند همدم سلیمان (آصف بن برخیا)، و همدم موسى (خضر) یا مانند ذوالقرنین بود (که فرشته به آنها نیز حدیث مى گفت ) آیا این خبر به شما نرسیده که پیامبر(ص ) فرمود: و فیکم مثله (و در میان شما نیز مانند ذولقرنین )) هست )). (۱۷۹)
طومار آسمانى ، و مقام رضا و استقامت على (ع )
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
ابوموسى ضریر مى گوید: امام کاظم (ع ) فرمود: من به پدرم امام صادق (ع ) گفتم (مگر امیرمؤ منان على (ع ) نویسنده وصیت ، و پیامبر(ص ) دیکته کننده آن ، و جبرئیل و فرشتگان مقرب ، گواه بر آن نبودند؟!))
امام صادق : آرى همانگونه بود که گفتنى ، ولى هنگام رحلت رسول خدا(ص ) وصیتى از جانب خداوند در طومارى مهر کرده (۱۸۰)از آسمان به زمین آمد، آن طومار را جبرئیل همراه فرشتگان امین الهى نزد پیامبر(ص ) آوردند، جبرئیل به آن حضرت عرض کرد: ((اى محمد! بفرما هر کس در حضورت هست بیرون رود، جز وصى تو على (ع ) که بماند و او طومار وصیت را از ما بگیر، و ما راگواه بگیرد، خودش ضامن (اجراى ) آن گردد.
پیامبر(ص ) فرمود: همه حاضران در خانه بیرون رفتند، جز على (ع )، که در خانه ماند، و فاطمه (س ) در بین در و پرده بود.در این هنگام ، جبرئیل به پیامبر(ص ) چنین گفت :
((اى محمد! پرورگارت سلام مى رساند، و مى فرماید، این همان طومار است که (در شب معراج ) با تو پیمان بستم و خودم گواه بودم و فرشتگان را گواه گرفتم ، با اینکه تنها گواهى خودم کافى است اى محمد!
پیامبر(ص ) در حالى که (بر اثر سنگینى وحى ) لرزه بر اندام بود، به جبرئیل فرمود: ((پروردگار من ، خودش سلام (سالم از هر نقص و عیب ) است و سلام از جانب او است ، و به سوى او باز مى گردد، خداوند راست فرموده و مرحمت فرموده است ، آن طومار را به من بده .جبرئیل آن را به پیامبر(ص ) داد، و عرض کرد: آن را به على (ع ) تحویل بده ، و آن را را بخوان ، پیامبر(ص ) (یا على علیه السلام ) آن را کلمه به کلمه خواند.
آنگاه پیامبر(ص ) به على (ع ) فرمود:((این پیمانى است که پروردگار با من بسته و امانت او بر من است ، من آنرا رساندم و خیر خواهى کردم و ادا نمودم )).على (ع ) و جبرئیل و میکائیل گواهى دادند، و على (ع ) ضمانت اجراى آن ، و وفا به مضمون آن را به عهده گرفت تا در روز قیامت ، جریان را به پیامبر(ع ) تحویل داده شد…
امام کاظم (ع ) فرمود: در آن طومار آسمانى ، سنتهاى خدا و پیامبرش ، و حوادثى در رابطه با ستم به امیرمؤ منان (ع ) که بعد از پیامبر(ص ) رخ مى دهد، جمله به جمله نوشته شده بود، آنگاه امام کاظم (ع ) در تاءیید گفتارش ، این آیه (۱۲ سوره یس ) را خواند:انا نحن نحیى المونى ونکتب ما قدموا وآثارهم وکل شیى ء احصیناه فى امام مبین ((ما مردگان را زنده مى کنیم ، و آنچه را از پیش فرستاده اند، و تمام آثار آنها را مى نویسیم و همه چیز را در کتاب آشکار(یا در وجود امام على علیه السلام ) احصا و ثبت کرده ایم )).سپس امام کاظم (ع ) افزود: سوگند به خدا پیامبر(ص ) به على (ع ) و فاطمه (س ) فرمود: ((مگر نه این است که : آنچه به شما وصیت کردم و اجراى آن را به شما دستور دادم ، فهمیدید و پذیرفتید؟)).آنها عرض کردند: ((آرى ، و در برابر حوادث ناگوارى که بر ما وارد مى گردد صبر و استقامت خواهیم نمود)).جالب اینکه : در ذیل این ماجرا آمده : على (ع ) فرمود: سوگند به خدائى که دانه را شکافت و انسان را آفرید، من از شخص جبرئیل شنیدم که به پیامبر(ص ) مى گفت : ((اى محمد! به على (ع ) بفهمان که پرده احترام او که همان خدا و رسولش است دریده مى شود و محاسنش از خون تازه فرق سرش رنگین مى گردد)).تا این سخن را از امین وحى شنیدم ، فریاد زدم و به روبرزمین افتادم وگفتم (آرى راضى به رضاى الهى هستم ، اگر چه همه این ناگواریها رخ دهد، همه نیشها را در راه اسلام ، نوش خواهم کرد!)) (۱۸۱)به این ترتیب ، على (ع ) از همه حوادث آینده خبر داشت ، و با کمال استقامت ، خود را براى حفظ اسلام ، آماده ساخت ، و رگبار تیرهاى تلخ حوادث را به جان خرید، و آگاهانه خود را سپر اسلام نمود.
نزول آیه ولایت در شاءن على و امامان (ع )
برچسب : نویسنده : behzad fatemion بازدید : 262
ولى در مسیر راه ، رفیق خود، عمر را دید و جریان را برایش تعریف کرد، عمر گفت : تو خیلى سُست عقیده و بى اراده هستى ، مگر نمى دانى که آن ها ساحر و جادوگر هستند، باید ثابت قدم و پابرجا باشى ، به همین جهت ابوبکر از تصمیم خود منصرف شد؛ و با همان حالت از دنیا رفت
برچسب : نویسنده : behzad fatemion بازدید : 290
دلم گرفته دوبارهبرایتان آقا
دوباره آمده بردر گدایتان آقا
میان زندگی عالمیتو تنهایی
و خالی استغریبانه جایتان آقا
پر است گوش من ازحرفهای این دنیا
و کر شده استبرای صدایتان آقا
بیا و سوخته بالمرا شفایی ده
توان بده بپرم درهوایتان آقا
به غیر شعر ندارمبضاعتی دیگر
تمام قافیه هایمفدایتان آقا
برچسب : نویسنده : behzad fatemion بازدید : 275
برچسب : نویسنده : behzad fatemion بازدید : 275
حضرت معصومه عليها السلام در اول سال 173 هجري قمري در مدينه چشم به جهان گشود.
پدرش امام هفتم شيعيان حضرت موسي بن جعفر عليه السلام و مادرش حضرت نجمه بود كه به علت پاكي و طهارت نفس به او طاهره مي گفتند.حضرت معصومه در 28 سالگي و در روز دوازدهم ربيع الثاني سال 201 هجري قمري در قم به شهادت رسيد كه امروز بارگاه ملكوتي و مرقد مطهرش همچون خورشيدي در قلب شهرستان قم مي درخشد و همواره فيض بخش و نورافشان دلها و جانهاي تشنه معارف حقاني است.
آن حضرت در واقع بتول دوم و جلوه اي از وجود حضرت زهرا سلام الله عليها بود.در طهارت نفس امتيازي خاص و بسيار والاداشت كه امام هشتم برادر تني آن حضرت او را (كه نامش فاطمه بود) معصومه خواند.فرمود: «من زار المعصومة بقم كمن زارني» : (كسي كه حضرت معصومه عليها سلام را در قم زيارت كند مانند آن است كه مرا زيارت كرده است).
مقام علم و عرفان او در مرحله اي است كه در فرازي از زيارتنامه غير معروف او چنين مي خوانيم: «السلام عليك يا فاطمه بنت موسي بن جعفر و حجته و امينه» : (سلام بر تو اي فاطمه دختر موسي بن جعفر و حجت و امين از جانب موسي بن جعفر).و باز مي خوانيم: «السلام عليك ايتها الطاهرة الحميدة البرة الرشيدة التقية الرضية المرضية»: (سلام بر تو اي بانو پسنديده نيك سرشت، اي بانوي رشد يافته، پاك طينت، پاك روش، شايسته و پسنديده).بدين لحاظ و مقامات عالي معنوي آن بانوست كه حضرت رضا عليه السلام در فرازي از زيارتنامه معروفش به ما آموخته كه در كنار مرقدش خطاب به او بگوييم: «يا فاطمه اشفعي لي في الجنة فان لك عندالله شانا من الشان».
(اي فاطمه! در بهشت از من شفاعت كن چرا كه تو در پيشگاه خداوند داراي مقامي بس ارجمند و والا هستي).امام صادق عليه السلام سالها قبل از ولادت حضرت معصومه عليها سلام در توصيف قم سخن گفته و آن مكان را حرم خاندان رسالت خوانده بود. آنگاه فرمود: به زودي بانويي از فرزندانم به سوي آن كوچ كند كه نامش فاطمه دختر موسي بن جعفر است و با شفاعت او همه شيعيانم وارد بهشت مي شوند.
خاندان عصمت پيامبر در انتظار آن بودند كه اين دختر ممتاز چشم به اين جهان بگشايد تا قلب و روي آنان را به ديدار خود روشن و منور گرداند. آغاز ماه ذيقعده براي حضرت رضا عليه السلام و دودمان نبوت و آل علي عليه السلام پيام آور شادي مخصوص و پايان بخش انتظاري عميق و شور آفرين بود زيرا حضرت نجمه فرزندي جز حضرت رضا عليه السلام نداشت و مدتها پس از حضرت رضا نيز داراي فرزندي نشده بود.
از آنجا كه سال ولادت حضرت رضا عليه السلام يعني سال 148 هجري قمري و سال ولادت حضرت معصومه عليها سلام سال 173 و بين اين دو ولادت بيست و پنج سال فاصله بود و از طرفي امام صادق عليه السلام ولادت چنان دختري را مژده داده بود، از اين رو خاندان پيامبر بيصبرانه در انتظار طلوع خورشيد وجود حضرت معصومه عليها سلام بودند.
هنگامي كه وي چشم به جهان گشود براستي كه آنروز براي اهل بيت عصمت بخصوص امام هشتم و حضرت نجمه سلام الله عليه روز شادي و سرور وصف ناپذير و از ايام الله بود زيرا اختري از آسمان ولايت و امامت طلوع كرده بود كه قلبها را جلا و شفا مي داد و چشمها را روشن مي كرد و به كانون مقدس اهل بيت عليهم السلام گرمي و صفا مي بخشيد
اين سوال كه پيامبر اسلام با آنكه چند فرزند دختر داشت چرا حضرت زهرا را بيشتر دوست مي داشت و به او بيشتر اعتبار مي داد. سوالي است كه درباره حضرت معصومه عليها سلام نيز صادق است كه چرا حضرت موسي بن جعفر عليه السلام با داشتن دختران بسيار به حضرت معصومه عليها سلام توجه مي كرد و در ميان آنها اين دختر به آن همه مقامات نايل شد. پاسخش اين است که در آيات قرآن و گفتار پيامبر و امامان به طور مكرر معيار, داشتن علم، تقوا و جهاد و ساير ارزشهاي والاي انساني است
براستي كه حضرت معصومه عليها سلام همچون جده اش حضرت زهرا سلام الله عليه در معيارهاي ارزشي اسلام يكه تاز عرصه ها و در علم و كمالات و قداست گوي سبقت را از ديگران ربوده بود. وي تافته اي ملكوتي و جدا بافته و ساختار وجودي او از ديگران ممتاز بود.همان گونه كه پيامبر (ص) در شان حضرت زهرا سلام الله عليها فرمود: «فداها ابوها» : (پدرش به فدايش باد)، حضرت موسي بن جعفر عليه السلام نيز در شان حضرت معصومه عليها سلام فرمود: «فداها ابوها»حضرت معصومه عليها سلام همنام حضرت فاطمه زهراست دراين نام رازها نهفته است. يكي از رازها اين بود كه در علم و عمل از رقباي خود پيشي گرفته و ديگر اين كه از ورود شيعيان به آتش دوزخ جلوگيري مي نمايد.
همچنين از نظر كمالات علمي و عملي بي نظير است ديگر اين كه گرچه مرقد مطهرش آشكار است و همانند مرقد مطهر حضرت زهرا سلام الله عليها مخفي نيست ولي مطابق مكاشفه اي كه براي بعضي از اولياي خدا روى داده امام باقر يا امام صادق عليهم السلام فرمودند: «كسي كه مرقد حضرت معصومه عليها سلام را زيارت كند به همان مقصودي نايل خواهد شد كه از زيارت قبر حضرت زهرا سلام الله عليها نايل مي شود. از ديگر مشابهت هاي حضرت معصومه عليها سلام به حضرت زهرا فداكاري ايشان در راه اثبات ولايت بود زيرا حضرت معصومه عليها سلام نيز آن چنان تلاش كرد که جان خود را فدا نمود و به شهادت رسيد.
يعني حضرت معصومه عليها سلام نيز با كارواني از حجاز به سوي خراسان براي ديدار چهره عظيم ولايتمداران عصر يعني برادرش حضرت رضا عليه السلام حركت كرده تا يار و ياور او باشد ولي در مسير هنگامي كه به سرزمين ساوه رسيد دشمنان خاندان نبوت در يك جنگ نابرابر بستگان و برادرش را به شهادت رساندند و با ريختن زهر در غذايش او را مسموم ساختند كه بيمار شد و به قم آمد و پس از شانزده روز سكونت در قم به شهادت رسيد
همان گونه كه حضرت زهرا سلام الله عليها با استدلالهاي متين و استوار، حقانيت ولايت حضرت علي عليه السلام را تبيين مي كرد، حضرت معصومه عليها سلام نيز چنين بود. رواياتي كه از آن حضرت نقل شده غالباً درباره امامت و ولايت علي عليه السلام است كه با اثبات ولايت او ولايت امـامـان معصوم نيز ثابت مي شود.
براي نمونه حضرت معصومه با چند واسطه از حضرت زهرا نقل مي كنند كه فرمود: پيامبر در شب معراج به بهشت رفت و بر روي پرده اي در قصر بهشت ديد كه چنين نوشته شده: «لااله الا الله محمدا رسوله علي ولي القوم» : (معبودي جز خداي يكتا و بي همتا نيست محمد رسول خدا و علي ولي و رهبر مردم است) و بر روي پرده درگاه قصر ديگري نوشته شده است: «شيعت علي هم الفائزون» (شيعيان علي رستگارند).نيز با چند واسطه از رسول خدا (ص) نقل مي كند كه فرمود:«الا من مات علي حب آل محمد مات شهيدا»: آگاه باشيد! كسي كه با حب آل محمد از دنيا برود شهيد از دنيا رفته است).
يكي از روايات او كه با چند واسطه به حضرت زهرا سلام الله عليها مي رسد اين است كه:حضرت زهرا سلام الله عليها فرمود: آيا سخن رسول خدا را فراموش كرده ايد كه در روز عيد غدير خم فرمود: هر كس من مولا و رهبر اويم علي هم مولا و رهبر او است و نيز به علي فرمود: نسبت تو به من همانند نسبت هارون برادر موسي به موسي (ع) است.به اين ترتيب مي بينيم حضرت معصومه عليها سلام عالمه محدثه آل طه بود و قدم به جاي پاي حضرت زهرا سلام الله عليها گذاشت و همچون او در عرصه جهاد و تلاش براي اثبات حق كوشيد تا جايي كه جانش را فداي ولايت نمود و شهد شهادت نوشيد.
شخصيت هاي بزرگ دين ارج و منزلت بسيار والايي براي حضرت معصومه عليها سلام قائل بودند و هستند و او را با حضرت زهرا سلام الله عليها مقايسه مي كنند:
حضرت امام خميني (قدس سره) در قصيده اي كه شامل 44 بيت است او را با حضرت زهراي اطهر مقايسه كرده در بخشي از آن مي گويد:
دختر چون اين دو در مشيمه قدرت
نــامد و نايـد دگــر هماره مــقدر
آن يك امواج علــم را شده مبــدا
ويـن يك افواج حلم را شده مصدر
آن يــك درعالـــم جلالـت كـعبه
وين يك در ملك كبريايـي مشــعر
لم يلـــدم بستـه لـب و گرنه بگفتم
دخــت خدايـند اين دو نــور مطهر
آن يــك خـاك مدينـه كـرد مزين
صفــحه قم را نمود اين يـك انــور
خاك قم ايـن كرد از شـرافـت جنت
آب مــدينه نـمـوده آن يك كــوثر
نام شريف آن بزرگوار فاطمه و مشهورترين لقب آن حضرت، «معصومه» است. پدر بزرگوارش امام هفتم شيعيان حضرت موسى بن جعفر (ع) و مادر مكرمه اش حضرت نجمه خاتون (س) است . آن بانو مادر امام هشتم نيز هست . لذا حضرت معصومه (س) با حضرت رضا (ع) از يك مادر هستند.
ولادت آن حضرت در روز اول ذيقعده سال ١٧٣ هجرى قمرى در مدينه منوره واقع شده است. ديرى نپاييد كه در همان سنين كودكى مواجه با مصيبت شهادت پدر گرامى خود در حبس هارون در شهر بغداد شد. لذا از آن پس تحت مراقبت و تربيت برادر بزرگوارش حضرت على بن موسى الرضا (ع) قرارگرفت.
در سال ٢٠٠ هجرى قمرى در پى اصرار و تهديد مأمون عباسى سفر تبعيد گونه حضرت رضا (ع) به مرو انجام شد و آن حضرت بدون اين كه كسى از بستگان و اهل بيت خود را همراه ببرند راهى خراسان شدند.
يك سال بعد از هجرت برادر، حضرت معصومه (س) به شوق ديدار برادر و اداي رسالت زينبي و پيام ولايت به همراه عده اى از برادران و برادرزادگان به طرف خراسان حركت كرد و در هر شهر و محلى مورد استقبال مردم واقع مى شد. اين جا بود كه آن حضرت نيز همچون عمه بزرگوارشان حضرت زينب(س) پيام مظلوميت و غربت برادر گراميشان را به مردم مؤمن و مسلمان مى رساندند و مخالفت خود و اهلبيت (ع) را با حكومت حيله گر بنى عباس اظهار مى كرد. بدين جهت تا كاروان حضرت به شهر ساوه رسيد عده اى از مخالفان اهلبيت كه از پشتيبانى مأموران حكومت برخوردار بودند،سر راه را گرفتند و با همراهان حضرت وارد جنگ شدند، در نتيجه تقريباً همه مردان كاروان به شهادت رسيدند، حتى بنابر نقلى حضرت(س) معصومه را نيز مسموم كردند.
به هر حال ، يا بر اثر اندوه و غم زياد از اين ماتم و يا بر اثر مسموميت از زهر جفا، حضرت فاطمه معصومه (س)بيمار شدند و چون ديگر امكان ادامه راه به طرف خراسان نبود قصد شهر قم را نمود. پرسيد: از اين شهر«ساوه» تا «قم» چند فرسنگ است؟ آن چه بود جواب دادند، فرمود: مرا به شهر قم ببريد، زيرا از پدرم شنيدم كه مى فرمود: شهر قم مركز شيعيان ما است. بزرگان شهر قم وقتى از اين خبر مسرت بخش مطلع شدند به استقبال آن حضرت شتافتند; و در حالى كه «موسى بن خزرج» بزرگ خاندان «اشعرى» زمام ناقه آن حضرت را به دوش مى كشيد و عده فراوانى از مردم پياده و سواره گرداگرد كجاوه حضرت در حركت بودند، حدوداً در روز ٢٣ ربيع الاول سال ٢٠١ هجرى قمرى حضرت وارد شهر مقدس قم شدند. سپس در محلى كه امروز «ميدان مير» ناميده مى شود شتر آن حضرت در جلو در منزل «موسى بن خزرج» زانو زد و افتخار ميزبانى حضرت نصيب او شد.
آن بزرگوار به مدت ١٧ روز در اين شهر زندگى كرد و در اين مدت مشغول عبادت و راز و نياز با پروردگار متعال بود.
محل عبادت آن حضرت در مدرسه ستيه به نام «بيت النور» هم اكنون محل زيارت ارادتمندان آن حضرت است.
سرانجام در روز دهم ربيع الثانى و «بنا بر قولى دوازدهم ربع الثانى» سال ٢٠١ هجرى پيش از آن كه ديدگان مباركش به ديدار برادر روشن شود، در ديار غربت و با اندوه فراوان ديده از جهان فروبست و شيعيان را در ماتم خود به سوگ نشاند .مردم قم با تجليل فراوان پيكر پاكش را به سوى محل فعلى كه در آن روز بيرون شهر و به نام «باغ بابلان» معروف بود تشييع نمودند. همين كه قبر مهيا شد دراين كه چه كسى بدن مطهر آن حضرت را داخل قبر قرار دهد دچار مشكل شدند، كه ناگاه دو تن سواره كه نقاب به صورت داشتند از جانب قبله پيدا شدند و به سرعت نزديك آمدند و پس از خواندن نماز يكى از آن دو وارد قبر شد و ديگرى جسد پاك و مطهر آن حضرت را برداشت و به دست او داد تا در دل خاك نهان سازد.
آن دو نفر پس از پايان مراسم بدون آن كه با كسى سخن بگويند بر اسب هاى خود سوار و از محل دور شدند.
بنا به گفته بعضي از علما به نظر مى رسد كه آن دو بزرگوار، دو حجت پروردگار: حضرت رضا (ع) و امام جواد (ع) باشند چرا كه معمولاً مراسم دفن بزرگان دين با حضور اوليا الهي انجام شده است.
پس از دفن حضرت معصومه(س) موسى بن خزرج سايبانى از بوريا بر فراز قبر شريفش قرار داد تا اين كه حضرت زينب فرزند امام جواد(ع) به سال ٢٥٦ هجرى قمرى اولين گنبد را بر فراز قبر شريف عمه بزرگوارش بنا كرد و بدين سان تربت پاك آن بانوى بزرگوار اسلام قبله گاه قلوب ارادتمندان به اهلبيت (ع). و دارالشفاي دلسوختگان عاشق ولايت وامامت شد.
احاديث در باره حضرت معصومه (س)
خداوند حرمى دارد كه مكه است پيامبر حرمى دارد و آن مدينه است و حضرت على (ع) حرمى دارد و آن كوفه است و قم كوفه كوچك است كه از 8 درب بهشت سه درب آن به قم باز مى شود - زنى از فرزندان من در قم از دنيا مى رود كه اسمش فاطمه دختر موسى (ع) است و به شفاعت او همه شيعيان من وارد بهشت مى شوند .
عن سعد عن الرضا(ع) قال:
يا سعد من زارها فله الجنة
ثواب الأعمال و عيون اخبار الرضا(ع): عن سعد بن سعد قال: سالت اباالحسن الرضا(ع) عن فاطمه بنت موسى بن جعفر (ع) فقال:
من زارها فله الجنة
امام رضا (ع) فرمود- كسى كه حضرت فاطمه معصومه را زيارت كند پاداش او بهشت است .
كامل الزيارة:عن ابن الرضا عليهماالسلام قال:
من زار قبر عمتى بقم فله الجنة
امام جواد - كسى كه عمه ام را در قم زيارت كند پاداش او بهشت است .
امام صادق (ع):
من زارها عارفاً بحقّها فله الجنة
(بحار ج ٤٨ صفحه ٣٠٧) (اين تعبير بخشى از روايت مذكور در همين ورق شماره ٧ است )
امام صادق (ع) كسى كه آل حضرت را زيارت كند در حالى كه آگاه و متوجه شأن و منزلت او باشد به بهشت مى رود.
امام صادق (ع):
«الّا انَّ حرمى و حرم ولدى بعدى قم» بحار ج ٦٠ صفحه ٢١٦
امام صادق (ع) - آگاه باشيد كه حرم و حرم فرزندان بعد از من قم است
جايگاه حضرت معصومه(س)
لقب «معصومه» را امام رضا(ع) به خواهر خود عطا فرمود:
آن حضرت در روايتى فرمود:
«مَنْ زَارَ الْمَعصُومَةَ بِقُمْ كَمَنْ زَارَنى.» (١)
«هركس معصومه را در قم زيارت كند،مانند كسى است كه مرا زيارت كرده است.»
اين لقب، كه از سوى امام معصوم به اين بانوى بزرگوار داده شده، گوياى جايگاه والاى ايشان است.
امام رضا(ع) در روايتى ديگر مى فرمايد:
هركس نتواند به زيارت من بيايد، برادرم را در رى يا خواهرم را در «قم» زيارت كند كه ثواب زيارت مرا در مى يابد. (٢)
لقب ديگر حضرت معصومه(س) «كريمه اهل بيت» است. اين لقب نيز بر اساس رؤياى صادقانه يكى از بزرگان، از سوى اهل بيت به اين بانوى گرانقدر داده شده است. ماجراى اين رؤياى صادقانه بدين شرح است :
مرحوم آيت اللّه سيّد محمود مرعشى نجفى، پدر بزرگوار آيت اللّه سيد شهاب الدين مرعشى (ره) بسيار علاقه مند بود كه محل قبر شريف حضرت صدّيقه طاهره (س) را به دست آورد. ختم مجرّبى انتخاب كرد و چهل شب به آن پرداخت. شب چهلم پس از به پايان رساندن ختم و توسّل بسيار، استراحت كرد. در عالم رؤيا به محضر مقدّس حضرت باقر(ع) و يا امام صادق (ع) مشرّف شد.
امام به ايشان فرمودند:
«عَلَيْكَ بِكَرِيمَةِ اَهْل الْبَيت ِ.»
يعنى به دامان كريمه اهل بيت چنگ بزن .
ايشان به گمان اينكه منظور امام (ع) حضرت زهرا(س) است، عرض كرد: «قربانت گردم، من اين ختم قرآن را براى دانستن محل دقيق قبر شريف آن حضرت گرفتم تا بهتر به زيارتش مشرّف شوم.»امام فرمود: «منظور من، قبر شريف حضرت معصومه در قم است.» سپس افزود:«به دليل مصالحى خداوند مى خواهد محل قبر شريف حضرت زهرا(س) پنهان بماند؛ از اين رو قبر حضرت معصومه(س) را تجلّى گاه قبر شريف حضرت زهرا(س) قرار داده است. اگر قرار بود قبر آن حضرت ظاهر باشد و جلال و جبروتى براى آن مقدّر بود، خداوند همان جلال و جبروت را به قبر مطهّر حضرت معصومه(س) داده است.»مرحوم مرعشى نجفى هنگامى كه از خواب برخاست، تصميم گرفت رخت سفر بر بندد و به قصد زيارت حضرت معصومه (س) رهسپار ايران شود. وى بى درنگ آماده سفر شدو همراه خانواده اش نجف اشرف را به قصد زيارت كريمه اهل بيت ترك كرد. (١)
آداب زيارت آن حضرت
آشنايى با آداب زيارت، يكى از ضرورى ترين مسائلى است كه يك زائر مسلمان بايد به آن توجه كامل داشته باشد; تا با رعايت آن آداب از زيارت اولياي دين بهره كافى ببرد; از اين رو، در اين جا گزيده اى از آداب زيارت را مي آوريم
١ـ پيش از سفر غسل كند.
٢ـ با روح و جانى پاك و آماده توبه به زيارت برود تا زيارت او مورد قبول درگاه الهى قرار گيرد.
٣ـ با وضو باشد وبا لباس هاى پاكيزه، و خوشبو به حرم مطهر، مشرف شود.
٤ـ با اخلاص تمام و خضوع و خشوع و در حالى كه قدم ها را كوتاه بر مى دارد و زيارتش مشغول ذكر خداست ; به زيارت برود.
٦ـ موقع ورود، با پاى راست وارد و موقع خروج، با پاى چپ خارج شود و اذن دخول را به نيت ثواب بخواند.
٧ـ موقع مشاهده قبر و ضريح منور صلوات بفرستد وذكر بگويد.
٨ـ هنگام خواندن زيارت حضرت معصومه (سلام الله عليها) نزد سر حضرت، رو به قبله بايستد و بعد از گفتن ٣٤ مرتبه «الله اكبر» و ٣٣ مرتبه «سبحان الله» و ٣٣ مرتبه «الحمدلله» همين زيارت معروف كه از حضرت رضا (ع) نقل شده است را بخواند.
٩ـ طرف راست و چپ صورت را بر ضريح مطهر نهاده و با تضرع از خداوند متعال حاجات شرعى خود را طلب كند.
١٠ـ خواندن دو ركعت نماز وهديه نمودن ثواب آن به حضرت (س).
١١ـ مقدم داشتن نماز جماعت بر زيارت، .«در اول وقت»
١٢ـ استفاده هر چه بيشتر از فضاى پرنور اين مكان مقدس با استغفار و طلب آمرزش و دعا براى خود و برادران دينى و قرائت قرآن كريم و خواندن دعاها و زيارت هاى وارد از ائمه (ع) مانند زيارت جامعه و زيارت امين الله و دعاى عاليه المضامين و دعاى مكارم الاخلاق و مناجات خمسه عشر «امام سجاد(ع)» .
برچسب : نویسنده : behzad fatemion بازدید : 287
متاسفانه سخنان و صحبت های حضرت ابوالفضل العباس این راد مرد بزرگ تاریخ در حق مولا و مقتدا و برادرش حسین بهطور كامل به ثبت نرسیده است مگر سخنانی كه در لحظات حساس و سرنوشتساز از آن حضرت نقل شده است. از جمله این سخنان ارزشمند :
حسین(ع) را تنها نمیگذارم
یكی از آن مواقع حساس وقتی است كه شمر از هم طائفهگی خود با ام البنین سوءاستفاده كرد و خواست با دادن امان نامه عبیدالله به فرزندان ام البنین و حضرت ابوالفضل العباس بر زخم دل عزیز زهرا نمك بپاشد ولی این جا حضرت ابوالفضل العباس غیرت و مردانگی خود را به نمایش گذاشت و نه تنها از امان نامه او خوشحال نشد، كه حتی از او خشمگین شد و با سخنان محکم و تند جواب شمر را داد ، فرمود:
«تبت یداك ولعن ماجئتنا به من امانك یا عدو الله أتأمرنا أن نترك أخانا وسیدناالحسین بن فاطمة: وندخل فی طاعة اللعناء وأولاد اللعناء؟!؛ دستانت بریده باد ولعنت برا´ن امانی كه برای ما آوردهای! ای دشمن خدا! به ما پیشنهاد میكنی كه برادرو آقای خود حسین فرزند فاطمه را رها كنیم و در تحت فرمان ملعونین وفرزندان ملعونین در آییم.»...
ویكی دیگر از حساس ترین لحظاتی كه حضرت ابوالفضل العباس با سخنان خود بر قوت دل برادرشحسین افزود، شب عاشورا بود كه بعد از خطبة ابی عبدالله(ع) به نمایندگی از اهل بیت،امام را مخاطب ساخت و عرض كرد:
«هرگز تو را ترك نخواهیم كرد. آیا پس از تو زنده بمانیم؟ خداوند هرگز چنین روزی رانیاورد»
حسین(ع) تشنه است آب نمینوشم
یكی دیگر از فرازهای تاریخ كه بیانگر ارادت صمیمانه و وفای حضرت ابوالفضل العباس (ع) نسبت بهبرادرش حسین(ع) است آن لحظهای است كه حضرت ابوالفضل العباس تنهائی برادرش را مشاهده كرد نزدآن حضرت آمد و سخن عرض كرد: آیا مرا رخصت میدهی تا به میدان بروم؟
امام حسین (ع) گریه شدیدی كرد و فرمود: « ای برادر تو صاحب پرچم و علمدار من هستی؛
حضرت ابوالفضل العباس گفت: ای برادر! سینهام تنگ و از زندگی خسته شدهام و میخواهم از این منافقان خونخواهی كنم؛ امام(ع) فرمود: برای این كودكانم كمی آب تهیه كن».
حضرت ابوالفضل العباس (ع) وقتی به شریعة فرات رسید، یاد عطش حسین و اهل بیتش او را از نوشیدن آب بازداشت و ابیاتی را سرود كه در آن ابیات زندگی بعد از امام حسین(ع) را خواری و ذلتمیداند و میگوید:
یا نفس من بعد الحسین هونیوبعده لا كنت أن تكونی هذا الحسین شارب المنونوتشربین بارد المعین
جانم فدای حسین(ع)
و سخنان حضرت ابوالفضل العباس در رجزهائی كه هنگام پیكار سروده است ضمن اینكه حسین(ع) را با عناوین «جانمصطفی» و «امام صادق یقین» و «نجل النبی» ستوده است شهادت در ركاب آن حضرت را افتخار میداند و دشمنان خود را تهدید به آتش سوزان جهنم میكند و میفرماید:
لا أرهب الموت اذ الموت رقی حتی اُواری فی المصالیت لقا
نفسی لنفس المصطفی الطهر وقا اءنی أنا العباس أغدو بالسقا
ولا أخاف الشر یوم الملتقی
( سخنان حضرت ابوالفضل العباس بعد از قطع دست راست ) و بعد از قطع دست راستش مشك را به دست چپ گرفت و فرمود:
والله ان قطعتم یمینی اءنّی احامی أبداً عن دینی
وعن امام صادق الیقین نجل النبی الطاهر الامین
( سخنان حضرت ابوالفضل العباس بعد از قطع دست چپ ) و بعد از قطع دست چپ پرچم را به سینه چسباند و فرمود:
یا نفس لا تخشی من الكفّار وأبشری برحمة الجبار
مع النبی السید المختار قد قطعوا ببغیهم یساری
فأصلهم یارب حرّ النار
این جملات و سخنان منتها درجه ایثار و جانفشانی را در راه حفظ جان مولا و امام زمان آن بزرگوار نشان می دهد. اما كلام به همین جا ختم نمی شود. او بزرگ مردی است كه نه تنها در كلام و سخن ، كه در عمل نیز وفاداری و صداقت خود را نشان می دهد و شجاعتی آمیخته به ایثار را به نمایش می گذارد. او كلام و سخن خویش را در روز عاشورا با عمل به وظیفه همراه می كند. حضرت ابوالفضل (علیه السلام) در روز عاشورا سینه خود را در مقابل تیر های دشمنان سپر نموده و همچون سدی در مقابل سیل مهاجمین به امام حسین (علیه السلام) ایستادگی می كند.
حتی در گرماگرم نبرد و در میان آن همه دشمن، باز هم چنین رجز می خواند و سخنانش این است كه: " از حریم سبط پیامبر اسلام حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) حمایت می كنم و با شمشیر استوار و بُرّان، شما را سركوب می نمایم تا شما را از جنگ با آقا و سرورم امام حسین ( علیه السلام ) دور سازم. من عباس، علاقمند به حسین ( علیه السلام ) و اهل بیتش هستم و فرزند علی ( علیه السلام ) می باشم؛ همو كه مورد تایید خداوند بود. "
او نه تنها كلام و سخنش و عملش همراه هم بود كه رفتارش نیز مقبول امام زمانش قرار گرفت. اما از آن سو مولا نیز مولایی مهربان است. هنگامی که امام معصوم ، حضرت اباعبدالله الحسین ( علیه السلام )، در لحظه شهادت ایشان بر بالین برادر حاضر می شوند، این گونه فدارکاری برادر را می ستایند و می فرمایند: " برادرم! خداوند پاداش نیكو به تو عنایت فرماید. تو در راه خدا مجاهده كردی و به گونه ای شایسته جهاد نمودی. "
از علی اموز اخلاص عمل...برچسب : نویسنده : behzad fatemion بازدید : 226
برچسب : ولايت علي, نویسنده : behzad fatemion بازدید : 240